محل تبلیغات شما

ساعت ده و نیم صبحه. هنوز نخوابیدم. کم کم دیگه چشمام میسوزه. ولی عطش نوشتن دارم. اگر نمینوشتم تا خود شب توی خواب خواب کلمات میدیدم.

.

دلم میخواد پرتقال تامسون باشم. از این پرتقالا که برچسب دارن. خیلی نارنجی ان. انگار واکس خوردن. چی بهشون میگن؟ پرتقال مجلسی؟همون. الان دلم مسخواد یه ادم شق و رق باشم. اتوکشیده. از اینا که میرن ارایشگاه موهاشونو سشوار میکشن.

.

کشو رو باز کردم که قیچی بردارم، چشمم خورد به گیره های طلایی سر. نو بودن. سعیده چندوقت پیش برام خرید که بزنم به موهام. وقتی بهش گفتم میخوام موهام رو رنگ کنم گفت اون گیره ها روی موی رنگ کرده قشنگ میشن.

.

موهام رنگ نشده. ابروهام پر شده. بدنم پر زخمه. لباس هام چندان قشنگ نیست. دلم؟ دلم هزار جاست. توی خیابون. تو قلب خواهرم. تو خوابگاه. تو بغل دوست پسرم.

.

کاش فرصت خداحافظی داشتم. با خیابونای شهر. با شیرینی فروشی ها. رستورانا. سالاد سزارا و همبرگرا. با لباس های تا شده زیر تخت خوابگاه. با چشمای شفاف خواهرم. نمیدونستم که آخرین باره. حداقل تا مدت ها.

.

دلم تنگ شده. خیلی تنگ. خیلی. امروز که رفتم تو حیاط چشمم خورد به آسمون. فکر کن. دلم برای آسمون هم تنگ بود. تبعید شدیم به خونه هامون. به تخت هامون. به روزمرگی. به واقعیت.

.

قرص های خوابم دارن اثر میکنن. خمیازه میکشم. نمیذاره تمرکز کنم تا خط بعدی رو بنویسم. برم بخوابم‌. شاید وقتی بیدار شدم دنیا جای بهتری شد. شب بخیر.

حصر خانگی (قرنطینه)

دلم ,تو ,ها ,رو ,موهام ,تنگ ,هامون به ,چشمم خورد ,خورد به ,شده زیر ,شده خیلی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

یه دختر نسبتا خوب